معنی نوعی مدل موتورسیکلت
حل جدول
یاماها
نوعی موتورسیکلت
کراس
تریل
نوعی موتورسیکلت مسابقه
تریل
کراس
نوعی مدل ماشین
ولوو
نوعی مدل اتوبوس
ولوو
لغت نامه دهخدا
مدل. [م ِ] (ع ص) مرد باریک اندام کم گوشت. (منتهی الارب). خفی الشخص قلیل اللحم. (متن اللغه). || مَدل. رجوع به مدل شود.
مدل. [م ُ دِل ل] (ع ص) هادی. راهنما. (ناظم الاطباء). راهنمون. دلیل. (یادداشت مؤلف). دلالت کننده. هدایت کننده. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از ادلال. رجوع به ادلال شود:
مثنوی او چو قرآن مدل
هادی بعضی و بعضی را مضل.
شیخ بهائی.
|| توفیق راست کرداری دهنده. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || از حد درگذرنده در محبت و مهربانی با دوست. (ناظم الاطباء). رجوع به ادلال شود. || جری: المدل بالشجاعه؛ الجری ٔ. (متن اللغه).
مدل. [م َ] (ع ص) مرد فرومایه. (منتهی الارب). خسیس. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). || شیر (لبن) خفته. (منتهی الارب). اللبن الخاثر؛ شیر غلیظشده. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). مِدل. (متن اللغه).
فارسی به عربی
دراجه بخاریه
فرهنگ معین
(~. لِ) [فر.] (اِ.) دوچرخه ای که به وسیله موتور حرکت می کند.
فرهنگ عمید
وسیلۀ نقلیۀ موتوردار با دو چرخ که با نیروی حاصل از سوختن بنزین حرکت میکند،
مدل
سبک یا شیوۀ ساختن چیزی: مدل ماشین، مدل خانه،
طرح یا نمونهای که چیزی را از روی آن میسازند، الگو،
فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود،
شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، آموزشی، و تبلیغاتی استفاده شود،
فارسی به ایتالیایی
motocicletta
معادل ابجد
1382